یوز ایرانی، سریع ترین و کم یاب ترین
یکگزارش از: سولماز پروین
کارشناس حیات وحش: محمد فرهادی نیا
مقدمه
با سرعت صد کیلومتر در ساعت می دود؛ برای آن که از سرعت صفر به صد کیلومتر در ساعت برسد تنها 3 ثانیه نیاز دارد در حالی که ماشین های فراری 3.1 ثانیه زمان نیاز دارد؛ به همین دلیل اندازه قلبش سه برابر شیر است! خط اشک روی صورت او، یک ضد آفتاب طبیعی است؛ در دنیا تنها در افریقا و ایران باقی مانده است و اکنون می خواهد به جام جهانی برود…
یوزپلنگ آسیایی یا یوزپلنگ ایرانی؟ کدام درست است؟
امروزه يوزپلنگ آسيايی يکي از درمعرض خطرترين حيوانات دنيا می باشد که گستره پراکنش آن از بخشهای وسيعی در غرب و جنوب آسيا در قرن گذشته به بخشهای بيابانی کشورمان محدود گرديده و از اين جهت شايد نام يوزپلنگ ايرانی برای آن برازنده تر باشد. امروزه يوزپلنگ ايراني پس از پلنگ آمور که تنها 30 تا 40 قلاده از آن در طبيعت باقي مانده، دومين گربه سان درمعرض خطر دنيا به شمار مي آيد.
دقیقا چند تا یوزپلنگ باقی مونده؟
واقعیت اینه که هیچ کس پاسخ دقیق این سوال رو نمی دونه اما روش هایی برای برآورد یا تخمین جمعیت جانوران در دنیا وجود داره که یکی از اون ها دوربین گذاری هم زمان در زیستگاه های شناخته شده است.
بر اساس مشاهدات و گزارشاتی که طی سال های گذشته از مناطق مختلف ایران جمع آوری شده بود، اطمینان حاصل شد که تعدادی از مناطقه حفاظت شده در چند استان زیستگاه های اصلی یوزپلنگ آسیایی هستند. این استان ها عبارتند از: خراسان شمالی، سمنان، اصفهان، یزد و کرمان.
از آن جایی که وسعت این مناطق بسیار زیاد است و نیروی کافی برای پایش این مناطق در یک بازه زمانی مشخص وجود ندارد و از طرفی استتار یوزپلنگ بسیار قوی می باشد و دیدن آن در طبیعت به این راحتی ها ممکن نیست، برای پیدا کردن آن ها از تکنولوژی کمک گرفته می شود.
Camera Trapها یا دوربین های تله ای دوربین هایی هستند که به صورت هوشمند و بدون حضور عکاس و فیلمبردار از سوژه عکاسی می کنند. بدین منظور محققین با دنبال کردن آثار و نشانه های یوزپلنگ مانند رد و سرگین آن، محل رفت و آمد و نشانه گذاری های حیوان را پیدا کرده و دوربین ها را در آن جا کار می گذارند.
دوربین تله ای به دو عامل گرما و حرکت حساس است. بدین ترتیب وقتی یک جاندار از جلوی دوربین عبور می کند، تصویر آن ضبط می شود و این تصویر هر جنبده ای از جمله یوزپلنگ می تواند باشد.
برای برآورد جمعیت یوزپلنگ ایرانی، یک پروژه عظیم دوربین گذاری هم زمان در ایران اجرا شد که طی دو سال تمام استان های میزبان این میراث ایران زمین تحت پوشش قرار گرفت. پس از بررسی فیلم ها و عکس ها در این مدت نتیجه این بود: امروز حداقل 40 و حداکثر 70 یوزپلنگ در ایران زندگی می کنند.
کلمه “يوزپلنگ” به چه معناست؟
يوزپلنگ تركيبی از دو كلمه يوز و پلنگ است. يوز در فارسي از فعل يوزيدن به معناي جستن و جهيدن و جستجوكردن می آید. به عبارت ديگر يوز يعني جوينده، طلب كننده و شكار كننده. از آنجا كه از سگهاي شكاري هم براي دنبال كردن و گرفتن شكار استفاده مي شده، به آنها هم يوز گفته مي شده است. با توجه به تعاريف فوق، بديهي است كه يوزپلنگ به معناي پلنگي است كه به دنبال شكار می گردد و به اصطلاح با يوزيدن آنرا مي گيرد. شايد بتوان گفت كه در گذشته برخي بر اين باور بودند كه يوزپلنگ نوعي پلنگ است و عنوان “پلنگ شكاري” نيز دليل ديگري بر اين مدعا است. البته، برخي يوزپلنگ را نوعي يوز مي دانستند كه پدر يا مادر آن پلنگ باشد و به همين ترتيب، يوزشير يعنی يوزي كه يكي از والدينش شير بوده است. به علاوه، واژه ديگري بنام “هَوْبَر” در گذشته وجود داشته كه آنهم به معناي يوز و توله يوز بوده، ولي به نظر مي رسد كه اين كلمه امروزه منسوخ شده است. با مراجعه به اشعار و متون قديمي ايراني، مي توان دريافت كه در گذشته اين جانور با نام يوز شناخته مي شده و كمتر به آن يوزپلنگ گفته مي شده است.
يوزپلنگ را گاهي به نام انگليسي آن چيتا Cheetah مي نامند كه خود اين كلمه، از كلمه chita به معناي خالدار، مشتق شده است. اين لغت هندويي (chita ) كه در هندوستان عمدتا براي اين جانور زيبا به كار مي رود، ريشه سانسكريتي دارد و ازcitrakaya يا citraka گرفته شده است. يوزپلنگ در سرتاسر دنيا با نام هندي خود يعني چيتا شناخته می شود. چیتا یعنی خالدار.
یوز و انسان
سابقه استفاده از يوزپلنگ در شکار و همراهی آن با انسان، به بيش از 5000 سال پيش برمی گردد که در آن زمان سومريان اين جانوران را تربيت کرده و برای شکار با خود همراه می ساختند. اروپائيان نيز سابقه ای نسبتا طولانی در آشنايی با اين جانور و استفاده از آن برای شکارهای خود دارند.
تفاوت یوزپلنگ با پلنگ
يوزپلنگ و پلنگ شباهت هاي زيادي به يكديگر دارند. ولي گذشته از شباهتها، تفاوتهاي زيادي نيز ميان اين دو گونه خانواده گربه سانان كه درحال حاضر، پس از انقراض شير و ببر، بزرگترين اعضاي اين خانواده در ايران هستند، وجود دارد. از لحاظ اندازه، طول بدن يوزپلنگ تقريبا با پلنگ هم اندازه است، ولي ارتفاع آن در حالت ايستاده، به خاطر پاهاي بلند و كشيده اش از پلنگ بيشتر مي باشد. به علاوه، خالهاي بدن يوزپلنگ برخلاف خالهاي توخالي پلنگ، توپر است. خط اشك سياه رنگ روي صورت يوزپلنگ نيز از ديگر تفاوتهاي ظاهري بارز ميان اين دو گونه است. نهايتا، شايد بتوان يوزپلنگ را به پلنگي با پاهاي بلند و و ساختار بدني ظريف شبيه دانست.
مینیاتور طبیعت؛ یال و خط اشک
بر پشت گردن يوزپلنگ موهاي بلندي قرار دارد كه حالتي يال مانند دارد و از سر تا روي شانه امتداد دارد. اين يالها بقاياي به جا مانده از موهاي بلندي است كه تا سن 3 ماهگي پشت سر و بدن توله ها را پوشانده است. پس از اين سن، اين موها مي ريزند و فقط موهاي كوتاهي از آنها به جاي مي ماند كه در بالغ ها، به صورت يال بسيار كوتاهي وجود دارد كه از پشت سر تا شانه کشيده شده است. اين يال كوتاه در حالت عادي خيلي قابل مشاهده نبوده و تا حد زيادي به بدن جانور چسبيده است ولي وقتي که جانور عصباني مي شود، سيخ شده و كاملا قابل مشاهده مي گردد. يالهايي که برپشت توله ها وجود دارد، به استتار آنها کمک کرده و آنها را قادر مي سازد که خود را در سايه و روشني زير بوته ها و سنگها پنهان نمايند. به علاوه، اين يال مانند چتري جانور را در برابر باران و نور آفتاب حفظ مي نمايد. همچنين به نظر مي رسد که يال داراي کارکرد دفاعي نيز بوده و به توله، ظاهري شبيه برخي جانواران شکارگر کوچک مانند رودک عسل خوار می دهد که شکارگران ديگر معمولا به خاطر درندگی اين جانوران کاري با آنها ندارند.
يکي از بارزترين ويژگي هاي يوزپلنگ، خط اشک اين جانور است که از گوشه داخلي چشمها شروع شده و تا كنار خارجي دهان، درست پشت دندانهاي نيش امتداد دارد و آنها را مي توان به سادگي به وسيله همين خطوط از ساير گربه سانان خالدار تشخيص داد. خط اشک چندين کارکرد دارد، از جمله اين که مي تواند از بازتاب و انعكاس نور جلوگيري نمايد و به اين ترتيب وسيله اي است براي استتار هرچه بيشتر. همچنين، با به حداقل رساندن تندی نور خورشيد براي چشمان جانور، باعث افزايش دقت ديد آن مي شود. افزون بر اين، يوزپلنگ ها معمولا عادت دارند که صورت يکديگر را ليس زده و با اين کار علاوه بر تيمار کردن و پاکيزه نگاه داشتن صورت، روابط اجتماعي خود را تقويت مي نمايند. لذا خطوط اشك سياه رنگ، علامت هاي مشخصه اي هستند كه باعث معطوف شدن توجه تيمار كننده به صورت مستقيم به اين ناحيه مي شود. از سوي ديگر، يكي از روشهايي كه در طبيعت براي شناسايي و تشخيص يوزپلنگهاي مختلف مورد استفاده محققين قرار مي گيرد، علامتهاي روي صورتشان يعني خالها و به خصوص خطوط اشك مي باشد. به نظر مي رسد که خط اشک در يوز ايراني به خصوص در قاعده قطورتر از همتايان آفريقايي آنست.
يوزپلنگ؛ سريعترين پستاندار دنيا
يوزپلنگ سريعترين پستاندار دنيا در مسافتهاي كوتاه (300 تا 400 متر) است. هر جا که سخني درباره يوزپلنگ مي رود، از سرعت بالاي آن هم سخن به ميان مي آيد و شايد كمتر كسي نشنيده باشد که اين جانور با حداكثر سرعت 110 كيلومتر در ساعت، سريعترين حيوان روي زمين است و حتي برخي تا 148 كيلومتر در ساعت را هم براي آن ذكر كرده اند. اما بررسي ها نشان داده كه سرعت يوزپلنگ به ندرت از 90 كيلومتر در ساعت تجاوز مي كند. جانور مي تواند در عرض 2 ثانيه از شروعي به حالت ايستاده، به سرعتي در حدود تقريبا 70 کيلومتر در ساعت برسد و اين شتابي است که حتي در بهترين اتومبيلهاي مسابقه اي هم ديده نمي شود! در اين حالت، جانور در يك ثانيه 4 گام بلند بردارد و در مجموع 28 متر را طي نمايد.
اما يوزپلنگ اين سرعت بالا را فقط مي تواند در مسافتهاي کوتاه حفظ نمايد، چراکه دويدن با سرعت بالا باعث مي شود که جانور انرژي بسيار زيادي مصرف نمايد و پس از طي مسافت 400-300 متر، ديگر نتواند به دويدن خود ادامه دهد. به اين خاطر جانور به هنگام شکار بايد بسيار حساب شده کار کند تا بتواند در همان چند صد متر اول، شکارش را به چنگ آورد. دويدن جانور معمولا بطور متوسط حدود 10 ثانيه طول مي کشد و اين خود مزيتي براي جانور خواهد داشت، چرا که اين تعقيب کوتاه مدت باعث مي گردد که احتمال جلب توجه شکارگران ديگر کمتر شود.
پراکندگي يوزپلنگ
حدود 2000 سال پيش پراکندگي يوزپلنگ بسيار گسترده بوده و شامل مناطق وسيعي از آفريقا و آسيا مي شده است. در آسيا، اکثر زيستگاه هاي دشتي و استپي در جنوب غربي اين قاره از هندوستان، پاکستان، افغانستان، ايران، ترکمنستان، ازبکستان، قرقيزستان و قفقاز تا عراق، سوريه، اردن، فلسطين و شبه جزيره عربستان محدوده قلمرو اين جانور به شمار مي رفت. درآفريقا نيز از کِيپ در جنوب تا درياي مديترانه در شمال به جز جنگلهاي انبوه و صحراهاي خشک اين جانور به وفور يافت مي شده است. در واقع پراکندگي يوزپلنگ از گذشته درآفريقا شباهت زيادي به پراکندگي شير داشته است و سلطان جنگل از گذشته همواره يک رقيب جدي براي اين جانور به شمار مي آمده است. ولي شرايط در آسيا با آفريقا تفاوت داشته و از آنجا که شير درآسيا عمدتا در بيشه زارها و جنگلها زندگي مي کرده و از طعمه هاي موجود در اين نوع زيستگاه ها تغذيه مي کرده، همپوشاني کمتري با پراکندگي يوزهاي دشتزي داشته و لذا رقابت چنداني ميان اين دو گونه وجود نداشته است.
همراهی انسان و يوز: سرآغاز انقراض
انسان از چند هزار سال پيش قابليتهاي بالاي يوز را شناخت و آنرا براي شکار با خود همراه ساخت. تربيت يوز و يوزداري رفته رفته به امري متداول در دربار شاهان و سلاطين به خصوص در آسيا تبديل شد. مارکوپولو در سفرنامه خود از 1000 قلاده يوزپلنگ نام مي برد که کوبلاي خان، پادشاه مغول براي شکار در کاخ تابستاني خود نگهداري مي کرده است. البته خاور دور هيچ گاه قلمرو يوزپلنگهاي امروزي نبوده اند و تمامي اين تعداد يوز از غرب آسيا نظير هندوستان، ايران و کشورهاي همجوار گرفته شده و به آنجا برده شده بودند. اکبر، سلطان مغول هندوستان در قرن شانزدهم ميلادي نيز علاقه وافري به نگهداري يوز در دستگاه خود داشته و وزيرش نوشته که او تنها در يک زمان بيش از 1000 قلاده يوز نگاه مي داشته است. شاهان متعددي در ساير کشورهاي آسيايي نيز از اين علاقه بي نصيب نبودند. اشراف اروپايي نيز رفته رفته به خيل علاقمندان به شکار با اين جانور پيوستند و حتي در برخي کشورهاي اروپايي از اين جانور براي شکار گوزن در بيشه زارها استفاده مي کردند، طعمه اي که هيچگاه يک يوزپلنگ وحشي درطول عمر خود با آن مواجه نمي شود.
تربيت و نگاهداري يوز در ابتدا چندان جنبه اشرافي نداشت و حتي باديه نشينان نيز تعداد محدودي يوز همراه خود داشتند تا بتوانند با کمک آن شکار کنند، ولي اين اقدام آنها تأثير چنداني بر جمعيت يوزپلنگ نداشت. مجموعه هاي عظيمي که شاهان و سلاطين از اين جانور براي خود فراهم آوردند باعث کاهش چشمگير جمعيت اين جانور در بيشتر نقاط پراکندگي آن بخصوص در آسيا شد. تا اواسط قرن بيستم که براي نخستين بار يوز در اسارت توليدمثل کرد، هيچ گزارشي مبني بر زادآوري اين جانور در مجموعه هاي يوزپلنگ در اسارت وجود ندارد به جز تنها يک مورد در طول 5000 سال همراهي يوز با انسان که يکي از يوزهاي اکبر مغول پادشاه هندوستان که سه توله به دنيا آورد. به اين خاطر براي غني کردن اين مجموعه ها چاره اي غير از آنکه يوزها از طبيعت زنده گيري شوند نبود و اين اقدام باعث شد که تعداد آنها در طبيعت کاهش چشمگيري يابد.
با رشد روز افزون جمعيت انسان، زمينهاي بيشتري به کشاورزي اختصاص داده شد، دامهاي بيشتري مراتع را اشغال کردند و انسان براي تأمين منابع غذايي خود و يا تفريح طعمه هاي مورد علاقه يوز را شکار نمود. خود جانور نيز از تهديدي که برخي از هم خانواده هاي آن مانند ببر و پلنگ را درمعرض خطر قرار داده مصون نماند و تعدادي زيادي از آنها بخاطر پوست زيبايشان شکار شدند تا از پوست هر 6 يوز يک پالتوي پوست زنانه دوخته شود. البته پوست يوز به هيچ وجه براي دوختن پالتو مناسب نيست و کيفيت چنداني ندارد.
مجموعه عوامل فوق باعث شد که جمعيت يوز در سرتاسر مناطق محل زيستش به شدت کاهش يافته و در برخي مناطق کاملا منقرض شود. در آفريقا، سرزمين دوماها اين جانور در بيشتر مناطقي که در گذشته وجود داشت همچنان به بقاي خود ادامه مي دهد، البته تعداد آن بسيار کاهش يافته است. امروزه بزرگترين جمعيت يوز در ناميبيا در جنوب آفريقا با حدود 2500 قلاده و تانزانيا و کنيا در شرق آفريقا وجود دارد. جمعيتي از زيرگونه يوز آفريقاي شمالي نيز در کشورهاي مصر، الجزاير، ليبي و نيجر زندگي مي کند که به شدت کاهش يافته است.
يوزپلنگ آسيايي
وضعيت يوز در آسيا بسيار اسف بارتر بود. نسل آنها از اواخر قرن نوزدهم روبه کاهش گذاشت به طوريکه در برخي کشورها مانند هندوستان شاهزاده ها و مهاراجه ها ناچار شدند از آفريقا يوز وارد کنند تا بتوانند هم چنان به ورزش موردعلاقه خود يعني شکار با يوز بپردازند. در هندوستان که چيتا نام خود را از اين سرزمين گرفته است، يوزها در ابتداي قرن بيستم به شدت کاهش يافتند و سرانجام در يک شب تابستاني درسال 1947، حاکم ايالت کورواي با دو گلوله سه يوزي را که در مقابل نوربالاي اتومبيل خود بي حرکت کرده بود از پا درآورد و به اين ترتيب تيرخلاص بر پيکره يوز در سرزمين چيتاها زده شد. پس از آن نيز گزارشهاي غيرموثقي مبني بر وجود يوز در اين کشور همچنان به گوش مي رسيد ليکن هيچيک ثابت نشد و بالاخره چيتا رسما در سال 1952 در هندوستان منقرض شده اعلام گرديد.
تا ابتداي قرن حاضر تخمين زده شده که درحدود يکصد هزار قلاده يوزپلنگ در 44 کشور آسيايي و آفريقايي پراکنده بوده است. ولي عوامل مختلف باعث کاهش جمعيت و انقراض آن در بيشتر زيستگاه هايش شد. در يک بررسي گسترده که توسط نُرمَن ماير در سال 1975 در جنوب صحراي بزرگ آفريقا صورت گرفت جمعيت اين جانور حدود 15000قلاده برآورد شد. در اين بررسي جمعيتهاي ايران و شمال آفريقا شامل نبودند ولي بر اساس آمار اسکندر فيروز، رياست وقت سازمان حفاظت محيط زيست حدود 300-200 قلاده يوز در آن زمان در ايران وجود داشته است. آخرين بررسي ها که در دهه نود ميلادي توسط “صندوق حفاظت از يوزپلنگ” انجام شد حاکي از آن است که درحال حاضر حدود 12000-9000 قلاده يوزپلنگ به صورت وحشي در 24 تا 26 کشور آفريقايي و حدود 100 قلاده در ايران زيست مي کنند.
امروزه بيش از 20 سال است که ايران آخرين پناهگاه يوزپلنگ آسيايي در دنيا به شمار مي رود. البته هر ازچند گاهي گزارشهاي غيرمستندي مبني بر وجود يوزپلنگ در مرز پاکستان با ايران به گوش مي رسد.
سابقه يوز در ايران
تا پيش از جنگ جهاني دوم، جمعيت يوزپلنگ در حدود 400 قلاده بود که تقريبا در تمام مناطق استپي و صحرايي نيمه شرقي کشور و بخشهايي از نواحي غربي کشور نزديک مرز عراق ديده مي شد. ولي ورود جيپ بعد از جنگ باعث گرديد که جمعيت اين حيوان روبه کاهش رود که دليل اصلي آن عمدتا به خاطر کشتار گسترده طمعه مورد علاقه يوز بوده است. در نتيجه اين کار جمعيت يوزپلنگ به شدت کاهش يافت. در سال 1338 کانون شکار وقت ايران يوزپلنگ را حمايت شده اعلام نمود. با اعمال اقدامات حفاظتي، جمعيت طعمه در بسياري از مناطق کشور روبه افزايش نهاد که اين باعث افزايش جمعيت يوزپلنگ نيز شد. مشاهده يوزپلنگ در مناطق مختلف افزايش يافت که اين احيا جمعيت نتيجه تاثيرات قوانين و مقررات حفاظتي بود که اعمال شد. در اواسط دهه 1350، جمعيت يوزپلنگ در ايران 300-200 قلاده تخمين زده مي شد. در آن زمان، قلمرو يوزپلنگ تقريبا تمام مناطق کويري نيمه شرقي کشور را در بر مي گرفت که از جمعيت انساني کمي برخوردار بود.
در اواخر دهه 1350 حفاظت از حيات وحش براي چند سال دچار اختلال گرديد. اکثر مناطق به وسيله دامداران اشغال و دشتهاي صاف و استپها جولانگاه ماشينها و موتورسيکلتهاي قدرتمند صحرايي گرديد که گونه هاي کويري مثل آهوي ايراني، جبير، گورخر و همچنين يوزپلنگ را تعقيب و شکار مي کردند. منطقه حفاظت شده خوش ييلاق که زماني مناسبترين زيستگاه يوزپلنگ در آسيا بود تقريبا از بين رفت و براي آخرين بار در سال 1362 يوزپلنگ در آن ديده شد. يوزپلنگ از بسياري از مناطق زيست خود ناپديد شد و محدوده پراکنش آن به بعضي مناطق دور دست که در آنجا طعمه کافي و امنيت نسبي وجود داشت محدود شد.
زيستگاه: خانه امن يوزها
زيستگاه در اصطلاح به محدوده ای گفته می شود که يک جانور بتواند در آن سه نياز اصلی خود را از قبيل غذا، آب و پناهگاه تأمين نمايد. البته يوزها نياز کمی به آب دارند و می توانند بخش قابل توجهی از آب مورد نياز بدن خود را با نوشيدن خون و ادرار طعمه خود تأمين نمايند. از اين رو آب به عنوان يک عامل تعيين کننده که مستقيما بر بقای يوز تأثير می گذارد، از اهميت چندانی برخوردار نيست. بلکه بر جمعيت طعمه و حرکات آن در طول سال تأثير می گذارد و در واقع آنرا بايد يک عامل تعيين کننده غيرمستقيم به شمار آورد.
در آفريقا، يوزپلنگها در دشتها و علفزارهای وسيع و باز که به اصطلاح ساوان ناميده می شود زندگی می کنند و تا آنجا که می توانند از جنگلها و بيشه زارها دوری می گزينند. ساوان ها زيستگاه انواع آنتلوپها و غزالهای آفريقايی بوده که طعمه های موردعلاقه يوزهستند و غير از شيرها و کفتارها که گاهی اوقات يوزها را می کشند، عامل تهديد کننده مهم ديگری وجود ندارد. گذشته از آن گودال های آب در بيشتر اوقات سال آب دارند و يوزها مشکل زيادی برای تأمين آب مورد نياز ندارند.
درحال حاضر، از ميان زيستگاه هاي قطعي و مورد بررسي قرار گرفته يوزپلنگ در کشور، يوزپلنگ در تمامي مناطق در مناطق تپه ماهوري و کوهستاني ديده مي شود به غير از پناهگاه حيات وحش مياندشت و تاحدي منطقه شکار ممنوع بهکده رضوي که بنا به اقتضاي شرايط طبيعي و توپوگرافي آن، اين جانور تنها در دشتها و تپه ماهورهاي ميان آنها زندگي نموده و از تنها سمدار بزرگ جثه موجود در اين مناطق، يعني آهوي ايراني تغذيه مي نمايد. در ساير مناطق زيست يوزپلنگ ايراني بخش قابل توجهي از فعاليتهاي زيستي و شکار جانور در مناطق کوهستاني و داراي عوارض توپوگرافي سخت متمرکز شده و سمداران کوهزي بخش غيرقابل انکاري از رژيم غذايي اين جانور را تشکيل مي دهند.
بطور خلاصه مي توان گفت که يوزپلنگ درحال حاضر در مناطق تپه ماهوري و دامنه هاي مناطق کوهستاني مناطق کويري زيست مي نمايد. در واقع، به نظر مي رسد که يوزپلنگ ها از زيستگاه هاي کاملا دشتي اجتناب نموده و بخشهاي قرار گرفته در مرز دشت با تپه ماهور و کوهستان را ترجيح مي دهند که شايد بتوان آنرا شبه اکوتون ناميد. همچنين به نظر مي رسد که يوزپلنگ ايران چه در گذشته و چه درحال، در دشت هاي وسيع و باز زيست نمي کرده و اين نابودي آهوان نبوده که باعث تغيير زيستگاه از دشت به ارتفاعات شده است، بلکه يوز ايران به نظر مي رسد که از قديم در تپه ماهورها و دامنه ها بوده، فقط به دليل وفور آهو دامنه عملياتي بيشتري در دشتهاي حاشيه کوه ها داشته است.
در اين نوع زيستگاه ها، يوزها عمدتا در داخل دره ها و بستر خشک رودخانه هاي کويری که از داخل کوه شروع شده و به داخل دشت امتداد می يابد زندگی می کنند. يوزها آن بخشهايی را در کف دره ها و رودخانه ها برای راه رفتن ترجيح می دهند که از خاک نرمی پوشيده شده است. با اين حال اگر آنها مجبور شوند می توانند به راحتی در مناطق پوشيده از صخره و سنگلاخ هم زندگی کرده و شکار نمايند و حتی می توانند از صخره ها و کوه های مرتفع که صعود از آنها حتی برای انسان مشکل است، بالا رفته و قسمتهای مختلف قلمرو خود را برای بدست آوردن شکار، آب، پناهگاه و يا جفت در زمان جفت يابی زير پا بگذارند.
شیوه شکار یوزپلنگ ها
روش شکار يوزپلنگ با ساير اعضای خانواده گربه سانان تفاوت دارد. اين جانور ابتدا از روی يک نقطه مرتفع مانند تپه موريانه ها، تخته سنگها، تنه خميده درختان، دامنه کوه ها و تپه ها قلمرو خود را زير نظر می گيرد تا شکار موردنظرش را بيابد. وقتی گله ای از شکارش را پيدا کرد، آنرا به دقت بررسی کرده و سعی می کند طعمه ای را انتخاب کند که احتمال موفقيت در بدست آوردن آن بيش از ساير اعضای گله باشد. ازاين رو اين جانور سعی می کند بيشتر به سراغ جوانترها که تجربه کمتری دارند برود و يا نرهای بزرگی را که به سبب بزرگی جثه از سرعت عمل کمتری برخوردار هستند انتخاب نمايد.
پس از انتخاب طعمه، آرام و با حوصله با استفاده از عوارض سطح زمين نظير علفها، بوته ها و تخته سنگها به شکار خود نزديک می شود. درنظر گرفتن جهت باد برای يوزپلنگ از اهميت حياتی برخوردار است چون سمداران از حس بويايی خوبی برخوردارند و قادرند وجود جانوران شکارگر را از بوی آنها که باد می آورد تشخيص داده و فرار کنند. بنابراين يوزپلنگ سعی می کند هميشه جهتی را برای نزديک شدن به طعمه خود انتخاب نمايد که برخلاف جهت باد باشد تا طعمه متوجه حضور او نشود.
پوست خالدار يوزپلنگ نيز به استتار او در ميان علفها و بوته ها کمک می کند و اجازه نمی دهد که شکار به راحتی متوجه حضور او شود. خط اشک سياه رنگ يوز نيز وسيله کارامد ديگری است که با جذب اشعه های نورانی خورشيد مانع از بازتاب آنها و جلب توجه شکار می گردد. اگر در حين ماهرخ رفتن، طعمه به چيزی مشکوک شود و به سمت او نگاه کند، آنقدر درجای خود ثابت می ماند تا طعمه دوباره به چريدن مشغول شود.
موفقيت در شکار تاحد زيادی به انتخاب نقطه مناسب برای آغاز حمله بستگی دارد و اگر يوز در تخمين لحظه مناسب اشتباه کند، احتمال موفقيت خود را تقريبا به صفر رسانده است. زمانی که يوز به فاصله مناسبی يعنی حدود 100-20 متری رسيد مثل تيری که از کمان رها شده باشد با يک انفجار سرعت فوق العاده به سوی طعمه خود می دود، يا به عبارت ديگر پرواز می کند. دست ها و پاهای يوز با هماهنگی خاصی يکی پس از ديگری بر زمين فرود می آيند و دم قوی و بلند جانور در سر پيچها با کمک به حفظ تعادل مانع از زمين خوردن آن می شود. پنجه های آزاد جانور نيز مانند گل تاير باعث می گردد تا جانور سرنخورد.
وقتی يوز به طعمه اش رسيد، با دست به زير پاهايش می زند و با برهم زدن تعادل جانور آنرا به زمين می زند و بلافاصله با دندانهای نيش خود گلوی طعمه خود را می گيرد و فشار می دهد. دندانها و عضلات صورت و گردن يوز مانند پلنگ آنقدر قوی نيستند تا يوز بتواند به کمک آنها گردن شکارش را با يک حرکت شکسته و آنرا از پا درآورد. از اين رو برای از پا درآوردن طعمه اش چندين دقيقه گردن شکارش را با دندان نگه می دارد تا جانور خفه شده و از پا درآيد.
منوی غذا
انتخاب طعمه به عوامل متعددی نظير شرايط زيستگاه و طعمه های قابل دسترس، انفرادی و يا گروهی انجام شدن شکار، تجربه و مهارت يوز و غيره بستگی دارد. در آفريقا يوزپلنگ رژيم غذايی گسترده ای دارد که از مامولکهای کوچک شروع شده و به انواع غزالها، آنتلوپها و حتی گوراسبها و بچه زرافه ها می رسد. در برخی مناطق آنها حتی شترمرغها را هم شکار می کنند.
در اکثر مناطق، قوچ و ميش بخش عمده نياز غذايي يوزپلنگ را تأمين مي نمايد. کل و بز نيز طعمه ديگري است که در اکثر مناطق مورداستفاده يوزپلنگ قرار مي گيرد، ولي به نظر مي رسد که کمتر از فراواني موردانتظار در جمعيت طعمه هاي يوزپلنگ، شکار مي شود. ولي آهوان با اينکه کمترين تراکم را در هر منطقه دارند، همچنان درصدي از غذاي يوزپلنگ را به خود اختصاص داده و افزايش جمعيت آهو و جبير يقينا براي اين طعمه خوار مفيد خواهد بود. همچنين، براساس بررسي هاي به عمل آمده يوزپلنگ براي بقاي خود به پستانداران بزرگ جثه نياز مبرم داشته و جانوران کوچکتر تنها بخش کوچکي از نياز اين جانور را تأمين مي نمايند. مگر آنکه يوزپلنگ در شرايط اضطراري قرار داشته باشد و کاهش جمعيت طعمه هاي موردعلاقه اش چاره اي جز گرفتن جانوران کوچکتر براي آن باقي نگذاشته باشد.
درحال حاضر قوچ و ميش عمده ترين شکار يوزپلنگ را در ايران تشکيل می دهد و پس از آن کل و بز، جبير و آهو در رده های بعدی قرار دارند. خرگوش نيز يکی ديگر از غذاهای يوز است ولی هرگز نمی تواند به تنهايی به عنوان يک غذای اصلی، بقای بلند مدت يوز را تضمين نمايد. در مناطقی چون مياندشت و بهکده رضوی در نزديکی پارک ملی گلستان مشاهده شده که يوزها از انواع جوندگان تغذيه نموده اند. همچنين تلاش آنها برای شکار کبک و تيهو نيز ثبت گرديده است. در پارک ملی کوير يوزی حين تعقيب يک شغال مشاهده شد. در نای بندان، بقايای انجيروحشی در سرگين يوزها بدست آمد. در بهکده رضوی يوزها حتی از گراز نيز تغذيه نموده بودند. حشرات و خزندگان نيز در بررسی های سرگين يوزپلنگها مشاهده شده است.
بررسی ها نشان داده که يوز، قوچ ها، کل ها و آهوان نر (معمولا مسن تر) را بيشتر ترجيح می دهد، دليل اين امر شايد جثه بزرگتر و شاخهای سنگينشان، چالاکی و سرعت عمل کمتری در مقايسه با ميش ها و بزها دارند و از سوی ديگر شکار آنها مقدار غذای بيشتری را دراختيار يوز قرار می دهد.
قربانی جهل
برخلاف تصور بسياری از مردم، يوز ايرانی معمولا از دامهای اهلی مانند بز، گوسفند و شتر تغذيه نمی کند و تاکنون گزارش مستندی مبنی بر حمله به دامهای اهلی توسط يوز وجود نداشته است. ولی متأسفانه اين تصور در ميان بسياری از دامداران و شتردارانی که در زيستگاه های يوز زندگی می کنند، وجود دارد که اين جانور يکی از دشمنان اصلی دامهای آنهاست و اگر گوشتخوارانی از قبيل گرگ، کفتار، کاراکال يا سياهگوش به دام آنها حمله نمايد، بسياری آنرا به يوز نسبت می دهند، مخصوصا درمورد سياهگوش که به سبب پوست خالدار بدنش شباهت زيادی به يوز داشته و به دامها بسيار حمله می کند. در سالهای اخير چندين قلاده يوزپلنگ ايرانی بخاطر سوء تفاهم دامداران محلی از پا درآمده اند.
سخن آخر
امروزه جمعيت يوزپلنگ در کشورمان در خطر انقراض قرار دارد، ولی خوشبختانه وضعيت آن درحال حاضر با اقدامات انجام گرفته مناسبتر از گذشته می باشد. يوزپلنگ ميراث طبيعي ماست و نه تنها به ايرانيان بلکه به تمام انسانهاي سرتاسر اين کره خاکي تعلق دارد. اين وظيفه ماست که اين امانت را به نسلهاي بعد از خود برسانيم. بيش از 40 سال است که براي حفاظت از اين گونه در کشورمان اقداماتي صورت گرفته که بعضا نتايج قابل توجهي نيز به دنبال داشته است و بيش از 20 سال است که در ميان کشورهاي آسيايي يوزپلنگ توانسته تنها در کشور ما به بقاي خود ادامه دهد و اين مايه غرور و افتخار ما ايرانيان است که توانستيم اين ميراث طبيعي را همچنان حفظ نماييم
سپاس و تشکر
از انجمن یوزپلنگ ایرانی، یکی از قدیمی ترین تشکل های مردم نهاد زیست محیطی برای تولید و نظارت بر محتویات این گزارش قدر دانی می نماییم.
عالی و آگاهی دهنده. با آرزوی بقای این زیبای بی همتا و دیگر گونه های حیات وحش ایران مانند پلنگ ، خرس ، گوزن زرد و …